قاعده 10 برابری

گرنت کاردون در خلاصه کتاب قانون ده برابر: تنها تفاوت بین موفقیت و شکست، با ارائه مجموعه‌ای از توضیحات، تعریف‌ها و نظرات به شما نشان می‌دهد که هر فردی می‌تواند در هر کاری که انجام می‌دهد، موفق باشد.

به بیان گرنت کاردون (Grant Cardon) در این اثر مشهور، انسان همیشه هم برای موفقیت یا رسیدن به هر چیزی در زندگی خود، نیاز به پول ندارد. چیزهای مختلفی وجود دارند که می‌توانند به شما در راه موفقیت کمک کنند. خواهان رسیدن به موفقیت‌هایی فراتر از حد تصورتان هستید؟ پس باید حد تصورتان را تغییر دهید. موفقیت از دید هر فردی معنایی مختلف دارد. پس کمی درنگ کنید و ببینید تعریف‌تان از موفقیت چیست؟ حدی که برای خودتان و سقفی که برای آرزوهایتان در نظر دارید در کجا قرار دارد؟ چقدر حاضرید برای قدم گذاشتن فراتر از مرزهایتان تلاش کنید؟

کاردون راز رسیدن به موفقیت فراتر از تصور را اختصاص تلاشی 10 برابری می‌داند. به این مفهوم که اگر می‌خواهید به موفقیتی دست پیدا کنید که اکثریت افراد جامعه به آن نمی‌رسند، نیاز دارید 10 برابر بیش از دیگر افراد برای رسیدن به آن زمان و انرژی صرف کنید.

بدون تردید خلاصه کتاب قانون ده برابر (The 10X Rule)، به منظور کمک به مردم برای دستیابی به موفقیت تجاری تضمین‌ شده، به رشته تحریر درآمده ‌است. این اثر اگر چه ممکن است کتابی بیش از حد حرفه‌ای به نظر برسد، اما قانون ده برابر در واقعیت نسبتاً ساده و قابل‌ فهم است. یکی از بهترین بخش‌های قانون، این است که لزوماً نباید در جنبه مالی به کار گرفته شود. علاوه بر این، قانون ده برابر در اینجا آورده شده ‌است تا به مردم در بهبود بخش‌های فیزیکی یا حتی اجتماعی آن‌ها کمک کند.

در واقع کتاب قانون 10 برابر، بر آگاهی دقیق از اینکه چقدر تلاش و تفکر باید برای انجام کاری به شیوه‌ای موفق سرمایه‌گذاری شود، استوار است. با تعاریفی که بیان شد، می‌توان قانون ده برابر را به عنوان قانونی که متشکل از دو بخش است، دید. در بخش اول، سطح تلاش مورد نیاز برای تحقق اهداف تعیین می‌شود. بخش دوم، شامل تنظیم افکار یک فرد است تا او بتواند جرئت کند، فراتر از آنچه قبلاً تصور می‌کرد غیرممکن است، رؤیاپردازی کند. اگر بخواهیم همین قانون را به زبان ساده شرح دهیم، قانون ده برابر به معنی تلاش سخت و رؤیای بزرگ است.

حالا که می‌دانید برای شروع سفرتان با قانون ده برابر باید چه کار کنید و به موفقیت برسید، گام بعدی این است که هیچ زمانی را برای بیش از حد فکر کردن و شک کردن به خودتان تلف نکنید و شروع به اقدام کنید. به خاطر داشته باشید که موفقیت وظیفه شماست. این وظیفه شماست که به موفقیت دست پیدا کنید و آن را در چنگ خود بگیرید.

در بخشی از کتاب قانون ده برابر می‌خوانیم:

حتی اگر فردی توانسته باشد برای خودش، شهرتی کسب کند، باز هم نمی‌تواند بگوید که در حقیقت توانسته کار فوق‌العاده‌ای انجام بدهد. دلیل اصلی، آن است که فرد هنوز از پتانسیل کامل خود استفاده نکرده است. مؤلف در اینجا بیان می‌کند که فرد، به منظور دستیابی به عظمت حقیقی، باید به پتانسیل کامل خود پی ببرد و از آن بهره‌برداری کند. این جایی است که قرار است قانون ده برابر وارد نمایش شود.

همان‌طور که نویسنده قبلاً گفته بود، قانون ده برابر، در مورد رؤیایِ بزرگ داشتن و سخت تلاش کردن است. این بدان معنی است که اگر فرد بخواهد با استفاده از این قانون موفق شود، باید ده برابر بیشتر از آنچه تلاش کند که فکر ‌می‌کند امکان انجامش را دارد. مسئله این است که اگر فردی نتواند یکی از دو بخش از قانون ده برابر را رعایت کند، نتیجه آن، یک موفقیت نسبی یا کمبود خواهد بود.

نویسنده ادامه می‌دهد و می‌نویسد که تنظیم هدفی، ده برابرِ آنچه یک فرد معتقد است، امکان‌پذیر است و انجام دادن کارهایی ده برابر بیشتر از آن چیزی که او معتقد است قابل انجام هستند، تنها راه رسیدن به موفقیت واقعی است. علاوه بر این، نویسنده می‌گوید که خوانندگانش باید قانون ده برابر را به عنوان یک سلطه ذهنی درک کنند. بنابراین، ما هرگز نباید کاری را که دیگران انجام می‌دهند، انجام دهیم. در عوض، باید از مرز عبور کنیم و کاری را انجام دهیم که بیشتر مردم نمی‌خواهند انجام دهند (چون آن‌ها می‌ترسند یا فکر می‌کنند که نمی‌توانند انجامش دهند). یکی از مهم‌ترین موارد مرتبط با قانون ده برابر این طرز تفکر است؛ «من می‌توانم جهان را فتح کنم و این کار را خواهم کرد». در اینجا، مؤلف به کنترل کردنِ افراد دیگر اشاره نمی‌کند، بلکه تنها نمونه‌ای را تعیین می‌کند که دیگران با مد نظر قرار دادن آن می‌توانند اقدامات خود را ارزیابی کنند.