مدیریت خشم

کتاب صوتی مدیریت خشم نوشته ویلیام دویل جنتری، به شما کمک می‌کند تا خشم خود را کنترل کنید و بتوانید در موقعیت‌هایی که دچار این هیجان می‌شوید به خوبی آن را اداره کرده و واکنش بدی نداشته باشید.

خشم قسمتی از زندگی انسان است. از شادی، خاطره و هم‌دردی هیچ‌چیز کم ندارد. هیچ‌کس عصبانی شدن را انتخاب نمی‌کند. خشم واکنشی است که در سیستم عصبی شما کار گذاشته شده است. در واقع خشم یکی از اولین هیجان‌هایی است که مادران در نوزادان خود تشخیص می‌دهند. بنابراین برای آغاز مدیریت خشم هیچ‌گاه زود نیست.

چطور متوجه می‌شوید که خشم خیلی زیادی بر شما غلبه کرده؟ خودتان این را تعیین می‌کنید یا اینکه می‌گذارید دیگران این کار را بکنند؟ آیا وقتی عملاً پرخاشگری می‌کنید یعنی دیگران را به صورت فیزیکی آزار می‌دهید یا مشتی به دیوار می‌کوبید که روی آن می‌ماند؟ معنی‌اش این نیست که خشمگین هستید؟ این حرکات واقعاً به تخلیه یا برداشتن فشار از روی سینه شما کمک می‌کند؟ یا فکر می‌کنید برای حفظ آرامش اگر دهانتان را ببندید بهتر است؟ آیا افراد خشمگین واقعاً می‌توانند تغییر کنند یا مجبورند همه عمر در عذاب باشند، چون همین است که هست؟

اگر شما مخاطب خشم فرد دیگری باشید چه باید بکنید؟ همه این‌ها سؤال‌های مهمی هستند که کتاب مدیریت خشم (Anger management for dummies) به آن‌ها پاسخ می‌دهد. ویلیام دویل جنتری (William Doyle Gentry) می‌گوید هنگام نوشتن این کتاب چهار هدف اصلی را در ذهن داشته است. او می‌خواست نشان بدهد که خشم چیزی بیشتر از یک کلمه سه حرفی است. یک هیجان فوق‌العاده پیچیده که معنی آن بسیار فراتر از کلمات خام و گزنده‌ای است که برای ابراز آن به کار می‌برید.

جنتری قصد داشته همه شیوه‌های مختلفی را که خشم می‌تواند با تکرار و شدت خود اثری تلخ روی زندگی بگذارد را نشان دهد. او توضیح می‌دهد که مدیریت خشم در سه مقطع زمانی مختلف صورت می‌گیرد. دیروز، امروز و فردا.

ویلیام جنتری راهبردهایی را به شما ارائه می‌دهد تا از خشم‌های کهنه‌تان در گذشته، خشم‌های امروزتان و خشم‌هایی که ممکن است در آینده با آن روبه‌رو شوید، رها شوید. اگر دوست دارید در زندگی خود تغییراتی ایجاد کنید مدیریت خشم یکی از کارهایی است که مطمئناً توان انجامش را دارید و برای آن به کمک یک مشاور یا متخصص نیاز ندارید.

اینکه چند سال دارید و یا چه مدت است که خشم به یکی از قسمت‌های زندگی شما تبدیل شده اصلاً اهمیتی ندارد. مهم این است که هیچ‌گاه برای مدیریت خشم دیر نیست.

برای شنیدن این کتاب صوتی مجبور نیستید از فصل یک شروع کنید و تا آخر کتاب به ترتیب فصل‌ها پیش بروید. می‌توانید نگاهی به فهرست مطالب بیندازید و چیزی را که دوست دارید پیدا کنید و از همان جا شروع کنید.

ممکن است بخواهید روی حوزه‌ای مثل حوزه کاری خودتان تمرکز کنید که بیشترین مشکل برای کنترل رفتار خود را در آن حوزه دارید یا شاید بخواهید به طور مستقیم به فصل مربوط به اداره کردن استرس که یکی از معمولی‌ترین دلایل خشم است رجوع کنید.

با ویلیام دویل جنتری بیشتر آشنا شویم:

ویلیام دویل جنتری مدیر انستیتوی زندگی بدون خشم و روان‌پزشک بالینی در لینچ برگ ویرجینیا است. او یکی از اعضای انجمن روان‌شناختی آمریکا و سردبیر مؤسسه چورنال آو بی‌هیویرال مدیسین بوده است. جنتری طی چهار دهه فعالیت خود بیشتر از 100 اثر از جمله 8 کتاب منتشر کرده و در حوزه‌های مدیریت خشم، طب رفتاری و روان‌شناسی بهداشت پیشگام بوده است.

او مدتی را در دانشکده مرکز پزشکی دانشگاه دیوک و دانشکده پزشکی دانشگاه تگزاس در گالوستون فعالیت کرده است. جنتری در تمام ایالات متحده، کانادا و اروپا برای افراد تازه‌کار و حرفه‌ای سمینارهای تربیتی برگزار کرده است. وی در صنایع عمده یعنی جایی که هنگام مدیریت برخورد، تیم‌سازی و ارتقای سلامتی دارای تخصص بود نیز فعالیت کرده است.

از دیگر آثار جنتری می‌توان به بدون خشم و وقتی کسی که دوستش دارید خشمگین می‌شود اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی مدیریت خشم می‌شنویم:

میلیون‌ها نفر از مردم با عشق زندگی می‌کنند و در میان رابطه‌ای صمیمی که با همسر، فرزند، برادر، خواهر یا دوست خشمگینی دارند عذاب می‌کشند. دختر نوجوانِ بکی، بعضی‌وقت‌ها می‌تواند دوست‌داشتنی و اهل همکاری باشد اما باز به وضعیت غیرقابل کنترل و خشم طغیانی خود برمی‌گردد. بکی چند بار برای کمک به پلیس زنگ زده است و این برای او کار مشکلی بود چون او دخترش را بسیار دوست دارد. بکی از رفتار فرزندش می‌ترسد و برای این کار دلیل خوبی هم دارد. بکی آشکارا قربانی چیزی بوده است که من نام آن را رابطه‌ای عاشقانه اما خشم‌آلود می‌گذارم. عشق او دختر خشمگینش است.

آیلین هم روابط مشابهی با شوهر دومش دارد. از یک طرف به سرعت با گفتن «او خشن یا همچین چیزی نیست» از او دفاع می‌کند اما از طرف دیگر ادامه می‌دهد و تعریف می‌کند که او چقدر زود خشمگین می‌شود و چطور بارها با فریاد کشیدن سر او و زدن حرف‌هایی که با شنیدن آن‌ها احساس حماقت می‌کند به احساساتش آسیب می‌زند. می‌گوید «او احمق نیست. او فقط اخلاقش بده.» آیلین هم مثل بکی یک قربانی است و یک آدم افسرده.