چرایی خود را بیابید
داشتن حس رضایت حق همه است و امتیازی ویژهی افراد خاص نیست. تکتک ما حق داریم از کارمان احساس رضایت داشته باشیم، پس از بلند شدن از خواب برای رفتن به سر کار شوق داشته باشیم، وقتی سر کاریم احساس امنیت کنیم و با این حس به خانه بازگردیم که جزئی از هدفی والاتر و فراتر از خودمان هستیم. حس رضایت مثل بلیت بختآزمایی نیست. این حس مختص تعداد انگشتشماری افراد خوششانس نیست که میگویند: «عاشق کارم هستم». ای کسانی که رهبری سازمانی را برعهده دارید، در جایگاه رهبر سازمان، این وظیفه و مسئولیت شماست تا محیطی فراهم کنید که افراد سازمانتان حس کنند در راستای هدفی والاتر از اهداف شخصی حرکت میکنند. ای کسانی که برای سازمانی کار میکنید که در ابتدا و پایان روز کاری به شما احساس الهامبخشی نمیدهد، باید به رهبری تبدیل شوید که آرزوی داشتنش را دارید. جایگاهتان در سازمان مهم نیست، تکتک ما حداقل یک همکار، مشتری یا خریدار داریم که وقتی با ما کار میکند، میتوانیم مسئولیت احساس او را برعهده بگیریم. فکر و ذکرتان را نباید مشغول موانعی کنید که سر راهتان هستند، بلکه باید به گامهایی فکر کنید که تأثیری مثبت و ماندگار بر تکتک اطرافیانتان دارند. مفهوم چرایی سفری بهشدت شخصی است که زاییدهی درد و رنج است. این ایده را زمانی کشف کردم که دیگر هیچ اشتیاقی برای کارم نداشتم. توصیههای دیگران نیز برایم مفید نبودند. آنها میگفتند: «کاری رو انجام بده که عاشقشی»، «ببین از چه کاری لذت میبری»، «شور و شوق داشته باش». همهی این حرفها درست بودند، ولی بههیچوجه عملی نبودند. در حرف، با همهی این توصیهها موافق بودم، ولی نمیدانستم چه چیزی را باید تغییر دهم. نمیدانستم اولین روز هفته چه کاری را باید متفاوت انجام دهم. برای همین، چرایی نیرویی این چنین قوی در زندگیام بوده و هست. کشف چراییام اشتیاقم را به من بازگرداند و متر و معیاری را در اختیارم گذاشت تا تصمیمهای بهتری بگیرم. عینک جدیدی را در اختیارم گذاشت تا از طریق آن دنیا را متفاوت ببینم. از طریق این عینک بود که شروع به صحبت دربارهی مفهوم چرایی و دایرهی طلایی کردم تا الهامبخش مردم باشم تا کاری را انجام دهند که الهامبخششان است تا اینکه در کنار هم بتوانیم دنیایمان را تغییر دهیم. و مردم به حرفم گوش کردند. در واقع، کاری بیش از گوش کردن انجام دادند، در انتشار این پیام به من پیوستند و این چشمانداز را به بقیه نشان دادند. و جنبشمان متولد شد. سخنرانیام در تد در سال ۲۰۰۹ به گسترش این ایده و رساندن آن به گوش افراد بیشتری کمک کرد و اولین کتابم به نام با چرا شروع کنید، مفهوم چرایی را بهتر و دقیقتر به گوش بقیه رساند. افراد و سازمانهایی که چراییشان را میدانند از موفقیت بیشتر و طولانیتری برخوردارند، بین کارکنان و مشتریان اعتماد و وفاداری بیشتری وجود دارد و نسبت به رقبا، نوآورتر و آیندهنگرترند. مفهوم چرایی و دایرهی طلایی تبدیل به قطعهی بزرگی از پازل رسیدن به دنیایی شدند که در ذهنم تصورش کرده بودم. ولی مشکلی وجود داشت. با اینکه میتوانستم برای وجود و قدرت چرایی استدلال بیاورم و به برخی افراد و سازمانها کمک کنم چراییشان را کشف کنند، ولی به تنهایی نمیتوانستم پیامم را به گوش تعداد زیادی برسانیم و به آنها در کشف چراییشان کمک کنم. تیمم کاری را که شروع کرده بودم، گسترش داد. آنها فرآیند کاریام را بهتر هم کردند. شروع به کمک کردن به افراد کردند. حتی دورهی آموزشی آنلاینی طراحی کردند که به افراد کمک میکرد چراییشان را کشف کنند. ولی این هم کافی نبود. به همین دلیل این کتاب را نوشتیم. کتاب قبلیام با چرا شروع کنید دلایل نیاز به چرایی را مطرح میکند و کتابی که در دست دارید گامهایی را برای پیدا کردن چراییتان در اختیار شما قرار میدهد. درست همانطور که در کتاب با چرا شروع کنید تشریح کردم، شاید ایدهی چرایی را من داده باشم، ولی نمیدانم در مقیاس بزرگ چطور آن را عملی کنم. اینجاست که دیوید و پیتر وارد گود میشوند.
فایل صوتی
دوره های مرتبط
خلاصه کتاب صوتی چطور شغل رویایی تان را پیدا کنید؟ راهنمای عملی
خلاصه کتاب صوتی تاثیر روابط در فروش بیشتر
خلاصه کتاب صوتی هنر بیان
خلاصه کتاب صوتی کپسول صوتی مذاکره از برایان تریسی
نظرات
15,000 تومان